کاف_خ

زردک شهریوری

کاف_خ

زردک شهریوری

دلخوشی کوچیک من :)

پنجشنبه, ۳ مهر ۱۳۹۹، ۰۹:۳۶ ب.ظ

خیلی دلم میخواد یک دل خوشی پیدا کنم و بنویسمش...

ولی برای یک ادمی که چشاشو با نفرت باز میکنه و برعکس میشه زل میزنه به دیوار با نفرت چشماشو میبنده هیچ دلخوشی ای نیست.

ولی میتونم بگم چیا قبلا دلخوشیم بودن که تونستم تا الان دووم بیارم. و اگه یکیشونو یکم داشته باشم تو این کرونایی و این وضعیت یک خورده دلم خوش میشه :)

 

قبلا؟ کلاسای خانم گلکار و کار کردن برای کلاسش تا صبح.

عکاسی کردن دیدن معلمای عکاسیم که از عکسام ذوق میکنن

طراحی کردن با نفرت برای خانم میرزایی

نقاشی 

پیاده رفتن خیابان اذر تا پارک لاله با اهنگ های حجازی

تا صبح بیدار موندن و کار کردن

رمانای ترسناک خوندن

 بیدار شدن صبح و دویدن تو اون هوای صبح :)

دوش اول صبح

دیدن غروب

خوردن مالت وسط اتوبان پشت خونمون 

دراز کشیدن وسط اتوبان 

رفتن به یک ارتفاع بلند و دیدن منظره ی پایین

تلاش کردن برای دوست داشتن رشتم

لذت بردن از رشتم

بوی چاپ 

بوی تینر

اول صبحی حرف زدن با فاطمه 

تنهایی

خریدن جوراب

گشتن توی پینترست ( بعضی وقتا میتونم انجامش بدم الانم هنوز (بعضی وقتا چون خانواده گرامی ببینن فحش میدن ایناع چیه)

باشگاه رفتن (تنها چیزی که دارم اینه. اه اگه بزاره پشتک بزنیم خیلی خوبه )

یاد گرفتن حرکت جدید

عکس گرفتن

گریه کردن توی اتوبوس

سوار شدن یک اتوبوس و رفتن تا تهش و برگشتن به سرجای اول :)

 

مرسی از دعوتت فهمیه جون

  • kata kh

نظرات  (۱)

واهاای مرسی که اتجامش دادی^_^

پاسخ:
بوس بوس بهت :)
هم نوشتنشون باعث شد بتونم حس کنم میتونم دوباره داشته باشمشون

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">